بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
آقا سلام
آقای خوب من !
آقا من فکر می کردم تو نیستی ، امّا من نیستم، تو هستی !
امروز صبح خواندم « اللّهمّ لکَ الحمدُ علی ما جری به قضائُکَ فی اولیائک »
( خدایا تو را سپاس به خاطر آنچه گذشت با خواست تو بر دوستانت)
این جمله مرا به فکر واداشت .
آه ! ... خدا خواسته تو در پس پردة غیبت باشی !
گمانم منتظرانت تو را از « اولیاء خدا » نمیدانند !
چون کسی خدا را سپاس نمیگوید به خاطر ظاهر نبودنت ، و آنچه
خدا برایت خواسته !
همه گله دارند که « کجایی » و « بیا » ...
برخی هم مدعی هستند به آنها سری نمیزنی : « به خوبا سر میزنی
مگه بدا دل ندارن » !!! غافل از اینکه اگر تو سری به ما نمیزدی
حتّی اسمت را هم از یاد برده بودیم !
گاهی حتیمحجوب میشویم از اینکه تو را کنار خود ببینیم ! و بفهمیم
و حضورت را حس کنیم
اینهایش ! شما اینجا هستید ، آنجا هستید ! ... دیدید !
ببخشید آقا ! شما خودتان که میبینید ما کوریم ما نمیبینیم !
آقا بغضم را فرو میخورم و چشمهایم خیس میشوند ، پلکم
سنگینی میکند در ابرهایی که آنها را فرا گرفتهاند ... چرا من هم ؟! ... من هم نمیبینمت !
یعنی میشود ؟! ... آیا ای فرزند احمد ( صلّی الله علیه و آله ) راهی
هست که بتوان به لقاء تو رسید ؟!
یعنی میفرمایید همة پلها را خراب کردهام ؟! ... وای برمن !
امّا :
مگر میشود من در آتش بسوزم
تو امّا برای تماشا نیایی ؟!
دروغ است این برنمیآید از تو
بیایی و تا کلبة ما نیایی
آقا !
در خواست « برگرد » برای « دیگران » است ، برای اغیار است !
آقا شما که نرفتهاید که برگردید!
اینهایش!
همینجا منتظرید!
OK را باید بگیرید و « بنمایید » خود را!
گاهی من دلم می شکند چرا ماها اینقدر شما را « دور » از خود احساس
می کنیم . ( انّهم یرونه بعیداً و نراه قریباً )
بگو خواهی آمد که امکان ندارد
بگویی که میآیم امّا نیایی !
راستی !
آقا هنوز پهلویتان درد می کند
میدانم ! این مصیبت از داغ مادر است!
و آخرُ دَعَوانا ان الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
.: Weblog Themes By Pichak :.